بررسی آلبوم «حالا که می روی» محمد معتمدی، انقلابی در راه است ؟
آغازگر تحولی نو در موسیقی سنتی ایران؛سید حسام الدین حسینی
حالا میخواهیم به ادعای کاملترین و فاخرترین آلبوم سال ۹۷ یک ادعای تازه هم اضافه کنیم. «حالا که میروی» از نظر ما قاصدکی است که خبر از بهار پیش روی موسیقی سنتی میدهد.
«حالا که میروی» طلیعه یک انقلاب است؛ انقلابی در موسیقی سنتی ایرانی که شاید برای رقمخوردنش باید سالهای سال صبر پیشه کنیم اما میتوانیم به نزدیکیاش امیدوار باشیم.
بهترین قطعات موسیقی معاصر از دهه ۵۰ تا امروز جملگی حاصل همنشینی گروهی از نخبگان شعر و موسیقی در کنار یکدیگر بوده است؛ از تجربه «چاووش» گرفته تا گروه «شیدا». از همکاری «کامکارها» گرفته تا «پورناظریها». گویی در «بند»های موسیقی چیزی متولد میشود که در کارهای فردی نیست؛ البته ستاره اقبال همه شاعرها، آهنگسازان و موسیقیدانها با هم جفت نیست اما آنهایی که میتوانند کنار هم بودن را تحمل کنند، درخشانترین آثار موسیقی تاریخ را ساختهاند.
حال سؤال اینجاست، چه چیزی باعث تمایز آثار انقلابی، درخشان و جریانساز از آثار معمولی و متوسط است؟ قصد دارم در این گزارش بهنحوی اجمالی توضیح دهم که چطور یک اثر میتواند به نقطه عطف تبدیل شود و چرا «حالا که میروی» آغاز شکلگیری یک نقطه عطف را نوید میدهد.
نقاط عطف موسیقی ایرانی
میراث موسیقی ایرانی طی قرنها شاهد چند نقطه عطف بوده است؛ نقاط عطفی که تاریخ موسیقی این سرزمین را ساخته است. احتمالاً نخستین نقطه عطف موسیقی سنتی ایرانی تحول از موسیقی مقامی به موسیقی دستگاهی است. در دوران تیموریان بهواسطه رونق بعضی نقطههای تمدنی در ایران، مفهوم موسیقی مقامی که در عثمانی بسط یافته بود، به موسیقی دستگاهی تحویل شد. در واقع بنیاد چیزی که ما از موسیقی سنتی ایرانی میشناسیم در این دوران گذاشته شد. بعدها موسیقی دستگاهی از دوران صفویه تا دوران قاجار سیر تکامل و ترقی خود را طی کرد و در دوران ناصری با ظهور میرزاعبدالله فراهانی به اوج خود رسید. میرزاعبدالله با تدوین گوشهها، آوازها و دستگاههای ایرانی تحت یک نظام خاص ردیفی نو پدیدآورد که بعدها به نام خودش، ردیف میرازعبدالله مشهور شد. با پررنگشدن تجدد از سالهای پایانی عصر ناصری کمکم موسیقی سنتی از دوران شکوه و رونق خود فاصله گرفت.
موسیقی سنتی در دهه ۶۰ به هزار دلیل که شرحش مثنوی هفتادمن کاغذ است در بازگشتی ارتجاعی به دوران موسیقی قجری برگشت. موسیقی سنتی از نیمه دوم دهه ۶۰ به یک موسیقی بیروح، مرده و یخزده تبدیل شد؛ به چیزی که در جمع جوانان موسیقی پیرمردی خطاب میشد. در این دوران تا زمان حاضر چندبار زمینههایی برای تحول و برداشتن گام تازه پدید آمد اما چیزی کم بود. گاهی موجی از شعرا بودند که شعرهایشان میتوانست موسیقی سنتی را از دل فراموشخانههای قاجاری به زندگی معاصر ایرانی احضار کند اما تب موسیقی پاپ در دهه ۷۰ و البته برخی دلایل دیگر، اجازه اعتنای اهالی موسیقی به این شعرها را نداد. گاهی هم موسیقیدان و شعر بود اما خوانندهای که بتواند با آوازش این تحول را تضمین کند، وجود نداشت.
«حالا که میروی» دو قطعه آوازی دارد؛ یکی قطعه «نشانی» در دستگاه ابوعطا و دیگری «کوچه انتظار» در دستگاه نوا. «کوچه انتظار» از حیث دستگاهی آنچنان که باید به گوشههای آوازی متعهد است اما در عین تعهد به دستگاه آوازی در پیوند با معنی شعر و در خدمت بسط معنای آن ارائه میشود. احتمالاً همه ما مثالهای زیادی در ذهن داریم که خوانندگان بنام موسیقی سنتی و به بهانه تعهد به دستگاه، معنای شعر را ذبح کردهاند.
نظرات بسته شده است.