فعالیت های فوق برنامه فرزندان
هفت اشتباه بزرگ پدران و مادران در تعلیم و تربیت کودکان، اشتباه سوم
اشتباه سوم: فعالیت های فوق برنامه فرزندان
در دو بخش گذشته، در مورد دو اشتباه مهم پدران و مادران صحبت شد.
اشتباه اول: بر آورده کردن تمام خواسته های فرزندان
اشتباه دوم: قرار دادن زندگی زناشویی در اولویت دوم
اکنون به اشتباه سوم یعنی فعالیت های فوق برنامه فرزندان می پردازیم.
در حالی که وارد سومین هزاره شده ایم، بسیاری از والدین به اجبار یا اختیار، خود را مشغول و گرفتار بسیاری از فعالیت های لازم و یا غیر ضروری کرده اند و همین توقع را از فرزندان خود دارند و آن ها را نیز وادار به داشتن برنامه های فوق برنامه می کنند و در نتیجه این طرز زندگی، وقت ارزشمندی را که باید با هم بگذرانند از خود گرفته و همه در آخر روز خسته و بی حال به خانه بر می گردند و هیچ کس حتی حوصله و انرژی حرف زدن با دیگری را ندارد.
بعضی از پدر و مادران چنان به کار کردن، پول در آوردن، وضع مالی بهتر فراهم نمودن، خرید اشیا و رقابت با دوستان مرفه تر از خود متمرکز می شوند که در عین حال که رفاه مالی، فوایدی برای خود و خانواده آن ها به وجود می آورد ولی در اصل آن ها را کاملا به اسارت و بردگی می کشد.
اما چرا پرداختن بیش از اندازه به فعالیت های فوق برنامه فرزندان اشتباه است؟
تا اندازه زیادی این همه تلاش و کوشش مربوط می شود به نقش ما به عنوان پدر و مادر که می خواهیم بهترین ها را برای فرزندانمان فراهم کنیم، اما به چه قیمتی؟ بهای این رفاه مالی، از بین رفتن وقت پر ارزش با خانواده است که نه تنها لذت معاشرت با خانواده را از ما می گیرد بلکه پیغامی هم که رفتار ما به بچه هایمان می دهد این است که ارزش پول و داشتن مادیات بیش از رابطه داشتن و وقت گذراندن با افراد خانواده است.
تصور دیگر غلط والدین در مورد فرزندانشان این است که فکر می کنند هر چه تعداد فعالیت های فوق برنامه فرزندان بیشتر باشد، آن ها افراد بهتری خواهند شد و امکان ورود آن ها به دانشگاه بیشتر است. در نتیجه می بینیم که در بسیاری از خانواده ها بچه ها هم به کلاس موسیقی و نقاشی می روند و هم به کلاس یک زبان خارجی، هم در ورزش فعالیت دارند و هم در بسیاری فعالیت های دیگر.
این همه فعالیت، پدر را وادار میکند که بیشتر کار کند و پول در آورد تا از عهده مخارج کلاس های مختلف برآید و مادر را به صورت یک راننده درمی آورد که تمام وقت خود را صرف آوردن و بردن بچه ها به کلاس های مختلفشان کند.
در تحقیقات انجام شده، به این نتیجه رسیده اند اکثر دانشگاه های خوب و درجه یک در آمریکا آنقدر که به عمق فعالیت های متقاضیان ورود به دانشگاه توجه دارند به تعداد فعالیت های آن ها توجه ندارند، چون می دانند بسیاری از شاگردان به صورت سطحی و برای مدت کمی وارد فعالیت های فوق برنامه مختلف می شوند تا بتوانند بگویند این کار ها را کرده ایم اما نه تنها برای هیچ یک از این کار ها وقت کافی نگذاشته اند و در نتیجه کار مهمی هم از پیش نبرده اند، بلکه از این نوع فعالیت ها خوششان هم نمی آید در حالی که شاگردانی که سال ها با یک فعالیت خود را مشغول کرده و در آن موفقیت داشته اند، برای دانشگاه ها ارزش بیشتری دارند.
در نتیجه هیچ کدام از این فعالیت ها، رفاه مادی و خوشحالی واقعی برای والدین و فرزندان آن ها ایجاد نمی کند، بلکه برعکس آن ها را از عوامل اصلی که ضمانت سعادت واقعی خانوادگی است دور نگاه می دارد. آن سعادت چیست؟ با همسر و فرزندان وقت گذراندن، شادی داشتن، بازی کردن، صحبت کردن و از نزدیک یکدیگر را شناختن.
چه باید کرد؟
نظرات بسته شده است.